کد مطلب:315127
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:205
خدا را قسم دادیم به طفل شیرخواره
سید محمد صالح مهدی ضیاءالدین چنین نقل می نماید:
اواخر رمضان سال 1424 هجری بود، من در صحن حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام بودم، پیش از اذان صبح بود، پیرمردی از زایرین ایرانی را دیدم كه آثار ورع، صلاح و پایداری در او نمودار بود. او در سجاده ی نماز خود نشسته بود و منتظر نماز جماعت بود. در این اثنا مردی از هم كاروانیان او آمد كه دست پسربچه ی فلجی را گرفته بود، و از خادمان حرم مطهر خواهش كرد كه از آب علقمه - آبی كه در كنار قبر حضرت عباس علیه السلام است - برای فرزندش بیاورند، وقتی آب آوردند و آن طفل از آن آب نوشید، او به صف نمازگزاران رفت.
[ صفحه 355]
بعد از پایان نماز، آن پیرمرد بر فراز منبر رفت و سخن از واقعه ی كربلا به میان آورد و مجلس را ختم به مصیبت طفل شیرخواره نمود.
پدر پسربچه فلج، برای فرزندش التماس دعا كرد.
آن پیرمرد هم چنان كه بر فراز منبر بود، بچه را بر دست گرفت و او را بلند نمود و از حضرت عباس علیه السلام طلب شفا نمود، و خدا را به حق طفل شیرخواره امام حسین علیه السلام قسم داد.
لحظاتی چند نگذشت كه آن پسربچه - كه مانند چوب خشكیده بود - حركت نمود. آرام آرام پایش را حركت داد. تا جایی كه به طور كلی شفا گرفت. مردم از این بركات خوشحالی كردند و می خندیدند و برای تبرك لباس های او را می ربودند.
سید كاظم، مؤذن حضرت عباس علیه السلام او را از دست آنها نجات داد و به خارج صحن انتقال داد.